کسی کفشش را برای تعمیر نزد کفاش می برد. کفاش با نگاهی می گوید این کفش سه کوک می خواهد و هر کوک مثلا ده تومان و خرج کفش می شود سی تومان.
مشتری هم قبول می کند. پول را می دهد و می رود تا ساعتی دیگر برگردد و سوار کفش تعمیر شده بشود.
کفاش دست به کار می شود. کوک اول، کوک دوم و در نهایت کوک سوم و تمام ...
اما با یک نگاه عمیق در میابد اگر چه کار تمام است ولی یک کوک دیگر اگر بزند عمر کفش بیشتر می شود و کفش کفشتر خواهد شد.
از یک سو قرار مالی را گذاشته و نمی شود طلب اضافه کند و از سوی دیگر دو دل است که کوک چهارم را بزند یا نزد...
او میان نفع و اخلاق میان دل و قاعده توافق مانده است.
یک دوراهی ساده که هیچ کدام خلاف عقل نیست.
اگر کوک چهارم را نزند هیچ خلافی نکرده. اما اگر بزند به انسانیت تعظیم کرده... اگر کوک چهارم را نزند روی خط توافق و قانون رفته اما اگر بزند صدای لبیک او آسمان اخلاق را پر خواهد کرد.
دنیا پر فرصت کوک چهارم است . و من و تو کفاش های دو دل.
برچسبها: کفاش احترام
تاريخ : چهار شنبه 11 بهمن 1396نظر بدهید
| 18:56 | نویسنده : اصغر رضایی گماری | پرنده ها دیرشان نمیشود.
هیچ سگی ساعتش را نگاه نمیکند.
گوزن ها دلواپس فراموش کردن تولدها نیستند.
فقط انسان زمان را اندازه میگیرد.
فقط انسان ساعت را اعلام میکند.
و به همین دلیل،
فقط انسان از ترسی فلج کننده رنج میبرد که هیچ موجود دیگری تحمل نمیکند.
ترس تمام شدن وقت.
تاريخ : پنج شنبه 5 بهمن 1396نظر بدهید
| 9:11 | نویسنده : اصغر رضایی گماری |
عمر عقاب 70 سال است ولی به 40 که رسید چنگال هایش بلند شده وانعطافِ گرفتن طعمه را دیگر ندارد. نوک تیزش کُند و بلند و خمیده میشود و شهبال های کهنسال بر اثر کلفتی پر به سینه میچسبد و پرواز برایش دشواراست.
آنگاه عقاب است و دوراهی: بمیرد یا دوباره متولد شود. ولی چگونه؟
عقاب به قله ای بلند میرود، نوک خود را آنقدر بر صخره ها میکوبد تا کنده شود و منتظر میماند تا نوکی جدید بروید. با نوک جدید تک تک چنگال هایش را ازجای میکند تا چنگال نو درآید؛ و بعد شروع به کندن پرهای کهنه می کند.
این روند دردناک 150 روز طول میکشد ولی پس از 5 ماه عقاب تازه ای متولد می شود که میتواند 30 سال دیگر زندگی کند.
برای زیستن باید تغییر کرد.
درد کشید.
از آنچه دوست داشت گذشت.
عادات و خاطرات بد را از یاد برد و دوباره متولد شد...
تاريخ : چهار شنبه 4 بهمن 1396نظر بدهید
| 22:55 | نویسنده : اصغر رضایی گماری | یک دقیقه مطالعه
دكتر کاتوزیان چه زیبا میگوید:
به زندگی فکر کن! ولی براي زندگی غصه نخور. ديدن حقيقت است، ولي درست ديدن، فضليت.
ادب خرجی ندارد ولی همه چيز را ميخرد.
با شروع هر صبح فکر کن تازه بدنيا آمدی .مهربان باش و دوست بدار و عاشق باش.
شايد فردايی نباشد. شايد فردايی باشد اما عزيزی نباشد...
یادمان باشد؛ با شکستن پای دیگران، ما بهتر راه نخواهیم رفت!
یادمان باشد؛ با شکستن دل دیگران ما خوشبخت تر نمی شویم!
کاش بدانیم اگر دلیل اشک کسی شویم دیگر با او طرف نیستیم؛ باخدای او طرف هستیم
تاريخ : چهار شنبه 4 بهمن 1396نظر بدهید
| 22:50 | نویسنده : اصغر رضایی گماری | قدیما یه شاگرد کفاشی بود هر روز میرفت لب رودخونه چرم میشست برای کفش درست کردن
اوستاش هر روز قبل رفتن بهش سیلی میزد میگفت اینو میزنم تا چرم رو آب نبره، یه روز شاگرد داشت میشُست که چرم رو آب برد،با خودش گفت اوستا هر روز به من چَک میزد که آب نبره چرم رو،الان بفهمه قطعا زنده م نمیذاره، با ترس و لرز رفت و هرجوری بود به اوستاش گفت جریان رو، ولی اوستاش گفت باشه عیب نداره،شاگرد با تعجب پرسید نمیزنیم؟ اوستاش گفت من میزدم که چرم رو آب نبره،الان که آب برده دیگه فایده ای نداره.
زندگیم همینه،تمام تلاشتون رو بکنید چرم رو آب نبره، وقتی چرمتون رو آب برد دیگه فایده نداره، حرص نخورید
تاريخ : چهار شنبه 4 بهمن 1396نظر بدهید
| 22:48 | نویسنده : اصغر رضایی گماری |
انسان، آهسته آهسته عقبنشینی میکند.
هیچ کس یکباره معتاد نمیشود.
یکباره سقوط نمیکند.
یکباره وا نمیدهد.
یکباره خسته نمیشود. رنگ عوض نمیکند. تبدیل نمیشود و از دست نمیرود.
زندگی بسیار آهسته از شکل میافتد
و تکرارِ خستگی بسیار موذیانه رخنه میکند.
قدم اول را، اگر به سوی حذفِ چیزهایِ خوب برداریم، شک نکن که قدمهایِ بعدی را شتابان برخواهیم داشت.
تاريخ : چهار شنبه 4 بهمن 1396نظر بدهید
| 22:45 | نویسنده : اصغر رضایی گماری | آدم در روز کلی کلمه میشنود.
بعضی کلمهها آبادت میکنند و بعضی خراب. بعضی کلمهها جنسیت دارند، بعضیها هم شخصیت دارند. مونثاند و لطیف یا مذکر و خشن. کلمهها وزن و مزه هم دارند. وزن بعضیهایشان زیاد است و مزهی بعضیهایشان تلخ. بعضیهایشان قلع و قمع میکنند، بعضیهایشان نوازشت.
شنیدن جملهی «جای طرف خالی! » ، همیشه غمگینم میکند. یادآوری میکند یکی باید باشد و نیست. حس میکنم جای های خالی دلم زیاد شده.
نفسم را بیرون میدهم و میگویم: «جای خالی بعضی آدمها با هیچ چیز پر نمیشود.»
تاريخ : چهار شنبه 4 بهمن 1396نظر بدهید
| 22:43 | نویسنده : اصغر رضایی گماری |
برچسبها: مدیران تصادفی
تاريخ : یک شنبه 1 بهمن 1396نظر بدهید
| 14:11 | نویسنده : اصغر رضایی گماری | چگونگی برخورد بافراد غیرقابل تحمل
: آدمای عصبی
آدمای عصبی هرموقع به مشکلی برمی خورند یا چیزی ناراحتشون می کنه سریعا تمام احساساتشون رو به شکل عصبانیت بروز می دند. این افراد احساس می کنند تمام چیزای اطرافشون تهدید کننده هستند به همین خاطر همیشه در حالت تدافعی اند و آماده اند تا دعوا راه بندازند. اگه باهاتون اختلاف نظر داشته باشند بهتون حمله می کنند، ازتون شدیدا انتقاد می کنند، بهتون اتهام می زنند یا تحقیرتون می کنند. همیشه این انتقاد و تحقیر با جیغ و داد همراه نیست. خیلی از افراد عصبی روش سکوت رو برای حمله شون انتخاب می کنند.
چه طور باید با افراد عصبی رفتار کرد؟ این شرایط تحت کنترل شماست. هرچه همسرتون یا همکارتون عصبانی تر می شه شما باید آروم تر باشید. قبل از اینکه جواب حملاتش رو بدید نفس عمیق بکشید و تا ده بشمارید. اگه نمی تونید عصبانیتتون رو کنترل کنید اونقدر گفتگو رو تغییر بدید تا بتونید. لازم نیست هر حرفی رو که می زنند جواب بدید به حرفی که می خواید بزنید خوب فکر کنید تا حالت تدافعی یا تهاجمی نداشته باشه. وقتی کمی آروم تر شد بهش چیزی مثل این جمله بگید: “می دونم چرا این احساس رو داری. هر دوی ما به یه سری چیزای مشترک توجه می کنیم فقط من از یه دید دیگه بهش نگاه می کنم. فقط به حرفام گوش بده.” سعی کنید ببخشید و بخشنده باشید برای این منظور می توانید مقاله ی چگونه ببخشیم و چگونه دریافت کنیم را مطالعه نمایید.
برچسبها: تحمل افکار
تاريخ : یک شنبه 1 بهمن 1396نظر بدهید
| 12:24 | نویسنده : اصغر رضایی گماری |
از روزی که رفته ای
این جا
هرصبح،
زمستان می شود
باور نداری
از قلب یخ زده ام بپرس

اصغررضایی گماری
#زمستان
#شعر
#گتوند#
#خوزستان
دیماه 96
زمستان بر شما خوبان مبارک و دلتان گرم و پرمهرباد... پ،ن: از دل،
همه را تکاندهام
اِلا تو
پ،ن: مثل ميوه افتاده ای
دلتنگم
ميوه ای كه درختش را بريده و
برده اند..
برچسبها: زمستان
تاريخ : دو شنبه 25 دی 1396نظر بدهید
| 8:45 | نویسنده : اصغر رضایی گماری | .: Weblog Themes By Pichak :.